• وبلاگ : داستانهاي محمدرضا
  • يادداشت : افتتاحيه
  • نظرات : 12 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    شعر چشمانت سرودني نيست ...... بارها خواسته ام در وصفت چيزي..

    بگويم ..... اما زبانم ياري نمي کند. مهرباني اي که در تو ديدم و ..

    صداقتي که در چشمانت موج مي زند ٬ هيچ کجا سراغ ندارم.....

    هيچ آينه اي تو را آنگونه که هستي نشان نمي دهد ..... فقط من

    مي دانم تو کيستي..... و همين کافيست براي يک عمر با تو ماندن..//سلام دوست عزيز و مهربون..خوشحالم که ميتونم بيام پيشت..من اپديت کردم و بي صبرانه منتظر حضورت هستم.ان شالله که هميشه دلت شاد و روزگار بکامت باشه.پاينده باشي./.علي